دلو های من سلامــــــ جطوریـــــــــن؟من امده ام وای وای من امده ام:| خوب اومدم با یه خاطره که تقریبا چند باری پیش اومده:)))).................
مایه مغازه ای یه کوجه بالاتر از مدرسه که همه چیزای ترش و زیر شاخه های انار میفروشه داشتیم اسمش شناره اولین بار مهسا دوتومن پول داشت رفت یه کاسه الوجه خرید اورد خوردیم:) بعد همینطور نوبتی پول میارودیم:) چیز میخریدیم تا یه روز بابا عزیزم منو دید:| گفت کجا؟ ماهم که دیدیم هوا پسه نه گذاشیتیم نه برداشتیم
- اومدم ازت پول بگیرم برم شانار:|
-پس این چیه تو دستت؟:؟
- پول دوستمه پول بده من برم شانار بگیرم:}
و هیچی ماهم رفتیم شانار با دوستان شریف وارد شدیم هوا خنک همه با کلاس داشتن کوفت میکردن:| منم نمیدونم چه مرگم شد تیریپ فریدونم گرفت:)))) رفتم دم صندوغ خیلی راحت نشستم رو دسته ی مبل:|با صدای بلند گفتم
- اغا سلام:|
-سلام چی میل دارید:)
- اغا قربون دست بستنی انار:}
- همه ی این پول بستنی؟:() (ماشالاه بچه ها خیلی خوش اشتها بودن)
-بعله 5 تاشو تو ظرف بزارید رفیقم ببره خونه:)))))))))))
- باشه:|
حرفامون که تموم شد سپیده هلم داد از رو مبل بلندم کرد در گوشم گف
- مرض دختره گاو ادا اطواریه؟:(
- مگه چه کرده ام من بیچاره؟:)))))))
- کصافط همه دارن تو رو نیگا میکنن کره خر ابرمونو بردی :{
به اطرافم نیگا کردم همه مث خر تو گل رفتارم مونده بودن:| منم پرو اصن به رو خودم نیاوردم ب:))))ه سپیده گفتم
- خفه بابــــــــــــــــــــــــــــــــا(ببخشید ما یکم تو مدرسه بی ادبی میحرفیم)
به عمد بلند گفتم
- نگا کنن تا چششون بیفوته وسط اب انار و بستنی هاشون:))))))
یهو همه دوباره مشغول کار خودشون شدن:)
- ستاره خفه میشی یا نه؟:!
- نــــــع:))))))
بعد برگشتم یکم از تست ها مزه کنم دیدیم بابا جلو شیشه مغاره واساده:| گفت ستاره کارت تموم شد بیا بریم خونه:| هیچی دیگه منم از اون روز غلط کنم برم شانار:| :)))))))